- جمعه ۱۹ آذر ۰۰
- ۱۶:۰۳
من آدم خوش اخلاقی نیستم. توانایی جذب آدما رو ندارم و علیرغم تنفرم از تنهاییم، نمیتونم کسی رو به چهارچوبی که دورم ساختم راه بدم. فکر میکنم نقطهای که حالا بهش رسیدم درست در مقابل چیزی هست که بودم. میگه وقتی از در وارد میشدی، منی که دورتر ایستاده بودم درست به چشم خودم میدیدم که تمام آدمای اونجا توجهشون بهت جلب میشه. میدیدم تک تکشون برای نزدیک شدن بهت تلاش میکردن.
نمیدونم این تغییر کردن از یک فرد کاریزماتیک به یک فرد منزوی از کجا و چطور شکل گرفت. اما حالا میتونم ساعتها جایی باشم و کسی برای نزدیک شدن بهم اقدام نکنه. گاهی از آدما به قدری متنفر میشم که حاضر میشم با اجسام ارتباط برقرار کنم اما با انسانها نه. و گاهی به شدت بهشون احتیاج دارم، که فقط باشن، فقط بشنون، فقط یک کلمه کوتاه بهم بگن. دوباره ناامیدم میکنن.
کنج تاریک اتاقی نشستم که وسطش مجلس بزمه.
- آلودگی
- ۱۳۲