حکایت یک حماقت

  • ۰۹:۵۲

بعضی وقتا یه کارای احمقانه‌ای رو با ناامیدی تمام انجام می‌دی، ولی در کمال ناباوری به نتیجه می‌رسی!

با بررسی تک تک فالوورای یکی از بستگانش، توی اینستاگرام، پیداش کردم.

و احمقانه‌ترین کاری که بعدش می‌تونستم کنم ریپلای کردن یکی از هایلایت استوری‌هاش بود :)

و الان حالت تهوع دارم از استرس. اگه بپرسه شما؟ چه جوابی بهش بدم، اگه کلا پیامم رو نبینه چی؟ اگه ببینه و جواب نده، یا از اون بدتر... بلاک کنه؟

امیدوارم یه ذره، فقط ذره، هنوز کنجکاویت توی وجودش مونده باشه.

نویسندگان
شمانویس‌های دوست‌داشتنی